سکوت

 

غباری از فراموشی آیینه ها را فرا گرفته است

و فراموش شده،چهره های واقعیمان

دیگر حتی جرات نمی کنیم خودمان را ببینیم

گویی همه خفته اند

همه خاموشند

گاه گاهی

مردمانی فریادی بر می آورند

اما برای گوشهایی که کر شده اند

گوشهایی که نمی خواهند بشنوند

کاش بیدار شوندآنهایی که خفته اند

بینا گردنند آنهایی که نمی بینند

و بشنود گوشهایی که کر شده اند

زندگی شده رنگی از

دروغ، فریب، تظاهر، غفلت و ..................

من سکوت می کنم

سکوتی سنگین تر از فریاد

شاید گوشهای کر صدای سکوت را بهتر بشنوند.

زندگی شده

خستگی، یکنواختی، تحمیل

ترس ،دلهره، وحشت

خود را به ندیدن زدن و بدتر از همه فرار...

چرا؟؟؟!!!

(این پست رو می خواستم واسه دوستی کامنت بذارم،چون طولانی شد ترجیح دادم تو وبلاگ خودم بذارم.)

نظرات 3 + ارسال نظر
هلاله پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:10 ب.ظ http://helaleh.blogsky.com

سلام دوست عزیز...یه جایی یه آدمی به کمک احتیاج داره....شاید بتونی کمکش کنی...ممنون میشم اگه بیایی

! جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com/

سلام وشب بخیر یه سر اومدم
که نوشته های جدید شمارو بخونم .
------------
گفتم یه کامنت هم بزارم
-----------
آخر هفته در کنار دوستان
به شما خوش بگزره
!

هیلا یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://http:/

میدانی میگویند راه حق یکیه و همینطور میگن حرف حق جواب ندارد.فقط میتوانم بگم اگر نمیتوانیم گوشی را باز کنیم اقلا سعی کنیم خودمان کر نشویم.گرچه ضرورت لالمان کرده ولی به ازای یک فریاد لال شدن هم خیلی مهم نیست مگر چند نفر صدای فریادمان را میشنوند .نمیدانم ولی تو میفهمی چی میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد